سلواسلوا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
ثمینثمین، تا این لحظه: 20 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

ثمین و سلوا

پایان 15 ماهگی

سلام دختر نازنينم سلام فرشته مهربونم روزها يكي پس از ديگري سپري مي شن روز به روز بزرگتر مي شي خانومم بزرگ شدنت رو با تموم وجودم حس مي كنم و ثانيه به ثانيه در كنارت بودن برام قشنگترين لحظه هاي رو خلق مي كنه واقعا عمر مثل برق و باد سپري مي شه فرشته كوچولوي من فكر كنم به قول قديميها تا چشم به هم بزنم ببينيم يه دختر خانوم بزرگ شدي براي خودت اما نه، دلم نمي خواد با اين سرعت بزرگ شدن تو رو و راستش پير شدن خودم رو ببينيم دلم مي خواد هميشه يه مادر سرحال و شاد برات باشم و تو هم عروسك كوچولوي مامان باشي خدايا كمكمون كن تا جوري دخترمون رو بزرگ كنيم كه هيچ وقت حس نكنيم كه كوچكترين كوتاهي در تربيتش كرديم دلم ميخواد جو...
23 اسفند 1390

پایان 13 ماهگی

سلوا  جان این ماه قشنگ راه میره و دیگه کمتر زمین می خوره .یاد گرفته در اتاق ثمین رو بزنه به امید اینکه ابجی درو باز کنه بره تو و شلوغ کاری... .موقع اومدن باباش یا ثمین دستهاش رو باز میکنه و با ناز و عشوه به  استقبال اونها می ره .جدیدان نانای کردنش بهتر شده دور خودش می چرخه و می رقصه .دیگه کمتر گاز می گیره به جاش ثمین بوس فرستادن رو بهش یاد داده و خیلی ناز این کارو می کنه. از لحاط پیشرفت کلامی  کلمات رو اگاهانه انتخاب می کنه و میگه ...
27 دی 1390

پیشرفت های سلوا در پایان12ماهگی

سلواجان تقریبا می تونه راه بره البته بعضی وقتها هم زمین میخوره بینی دست پا  کمی گوش و چشم هاشو می تونه نشون بده مدادهای ثمین رو برمیداره و قشنگ کاغذ ها رو خط خطی می کنه گوشی تلفن رو می شناسه تا برمی داره او می گه باز هم عاشق به هم ریختن کمد و وسایل ثمینه پاک کردن تخته سیاه ثمین رو یاد گرفته و.....
27 دی 1390

اولین راه رفتن

اولین ایستادن سلوا   سلوا جان یک هفته مانده به پایان دوازده ماهگی اولین قدمهایش را برداشت   مبا رکه نازنینم ...
21 دی 1390

مادرانه

سلوای من...سلوای  قشنگ و نازنین من... تولدت مبارک مامانی ... تولدت مبارک نازنین مهربونم... ایشالا که صد سال دیگه در پناه خداوند سالم و سر حال زنده باشی.. . ایشالا که هرگز غم تو دل کوچیکت لونه نکنه... می دونی مامان چقدر دوستت داره شیرین زبون قشنگم؟؟ به اندازه همه آسمونها... به اندازه تمامی دریاها... ... ایشالا که بتونم مامان خوبی برات باشم عزیزم... ایشالا که لایق این باشم که تو هم تا همیشه مثل امروز دوستم داشته باشی... تولدت مبارک خوشبوترین گل همه عمرم...   سلوا  جونم تولدت مبارک عشق من                  &...
8 دی 1390

یلدا

  شب یلدای امسال که واسه خودت خانمی شدی شب یلدای پارسال٨ روزه بودی و برای اولین بار به خاطر زردیت می خواستیم تو دستگاه بزاریمت   ...
3 دی 1390

تولدت مبارک عشق من

خدای عزیزم به دخترم سلامتی و عمر طولانی عطا کن خدای مهربون به عزیزترینم اخلاق خوب و بزرگ منشی عطا کن خدا جونم دخترم را از حوادث بد دور کن و شانس و اقبال خوب به اون بده خدای من کاری کن که تحصیلات خوبی بکنه و خدمت به مردم را دوست داشته باشه خدایا کاری کن از خودش و زندگیش راضی باشه و حسرت زندگی دیگران را نخوره خدایا زیبایی و پولم یادت نره ...
25 آذر 1390

11 ماهگی سلوا

 سلوا 11 ماهش تموم شده    از کارهاش تو 11 ماهگی بگم که این روز ها عاشق زیرو رو کردن کمد لباسها و یا کابینت اشپزخانه است طوری بهم می ریزه که انگار بمبی انجا منفجر شده .خودکار و مداد رنگیهای ثمین را بر می داره و کم کم رو دیوار ها می کشه اولین بار رو کمد لباس کشید و  از کار خودش هم خیلی  تعجب  کرد .موقع غدا خوردن هم دوست داره تا  از غذاش با دست تو دهن ما بزاره البته فکر کنم این علامت دست و دلبازی دختر نازم باشه از راه رفتنش بگم که وقتی یک دستش رو می گیریم می تونه همراهمون حرکت کنه قبلا این کار رو با دو دست انجام می دادیم کم کم داره راه رفتن رو تمرین می کنه ویکی دیگر  از علایق سلوا جان رفتن توی یخ...
25 آبان 1390